تو را دوست دارم
تو را دوست دارم برای تمام لحظه هایی
که از من از خلوص ثانیه ها
از بی کرانی دستها و از روشنایی حضور پر کردی
تو را دوست دارم به وسعت عروج خصمانه ی زمان
که بر بام دلتنگی اتراق می کند
تو را دوست دارم به بزرگی جای پای احساس
بر سینه ی دریده و بی تاب تنهایی
تو را دوست دارم نه به خاطر دیده ی آسمان رنگت
به خاطر عظمت تابناک نگاهت
که بر تاریکی دهکده ی خاموش دلم نظری کافیست
تو را دوست دارم نه تا زمانی که
سکوت تشنه ی تن را از تو سیراب می کنم
نه تا زمانی که کوه دلتنگی از صدای تو سرشار تخلخل می شود
تا زمانی که هستم جسم در خاک کوی تو ساکن است
تو را دوست دارم برای تحریر خاطرات باران
قطراتی که بر پنجره حقیقت بوسه می زنند
و غبار خستگی را از سر در خانه ی اسارت می شویند
تو را دوست دارم نه برای تسکین دلبستگی
برای از بند رستگی . . .
دوشنبه 15 اسفند 1390 - 2:47:44 PM